میانداری چیست؟

نوشتاری از فردریک رونیون
اقتباس و برگردان از احمد امینیان

هم اکنون Médiation  و Médiateur در زبان فرانسه یا Mediation و Mediator در زبان انگلیسی واژه گان بسیار رایجی هستند و میدان معناییشان بسیار گسترده می باشد. به طور کلی این اصطلاحات در زبان فارسی به میانجیگری و میانجی ترجمه شده اند که صحیح است اما این ترجمه در مورد یکی از معانی اصطلاح Médiation درست نمی باشد. این مفهوم همان اصطلاحی است که من به  «میانداری» برگردانده ام و با میانجیگری تفاوت دارد. بنابراین نمی توان در همه جا این اصطلاح فرانسوی و انگلیسی را به میانجیگری ترجمه کرد، زیرا منظوری که این اصطلاح در شکل تازه اش اراده می کند دانش نظری و کاربردی جدیدیست که در گذشته نمونه نداشته و در ارتباط مستقیم با جامعه مدنی و شهروندسالاری مدرن می باشد. در زبان های غربی نیز کارشناسان میانداری کوشیده اند و می کوشند موارد اختلاف و این ناهمانی میانجیگری و میانداری را وارسیده و مرتب تکرار کنند و بگویند و بنویسند که هر چند واژه مشترک است اما معانی یکی نیستند.

نگارگری میانداری

 با توجه به این که از ۳۰ سال پیش چه بصورت نظری و چه بصورت حرفه ای با این مفهوم کارکرده ام در صدد شدم معادل مناسبی برای این واژه بیابم. بدین ترتیب برای نخستین بار از زمانی که این دانش نظری و کاربردی را نزدیک به چهار سال پیش در ایران معرفی کردم برایش واژه «میانداری»  را برگزیدم و کسی را که به این پیشه می پردازد   «میاندار» نامیدم. این دو واژه در فرهنگ ایرانی بسیار جاافتاده هستند و در زورخانه و یا هیئت ها استفاده می شود و بیانگر بخش مهمی از محتوای معنایی تازه اصطلاحات بالا به زبان های  فرانسوی و انگلیسی می باشند.

سال پیش در باره «میانداری» جزوه کوچکی توسط موسسه میانداری فرهنگی و اجتماعی «جوی» به چاپ رسید که در آن به طور کوتاه از میانداری و تاریخچه اش گفته ام. در ضمن کتابی نیز بصورت اقتباسی از فرانسه در این مورد ترجمه کرده ام که امیدوارم تا پایان تابستان ۱۴۰۲ انتشار یابد. در ضمن طی سخنرانی و نشست های آموزشی خود در باره میانداری مشاهده کرده ام که این رشته تازه در امر تنشزدایی دارای ظرفیت های زیادی برای مدیریت تنش ها و کارآفرینی در کشور است. به همین منظور این نوشتار کوتاه را که ترجمه و اقتباسی از یک نوشته فرانسوی (QU’EST-CE QUE LA MÉDIATION ? از Frédéric ROGNON)  در مورد میانداری می باشد به خواننده گان گرامی پیشکش می کنم و امیدوارم بتوانم نوشتارهای دیگری نیز در مورد میانداری به صورت کوتاه منتشرکنم تا ادبیاتش آرام آرام شکل گرفته و نظریه و کاربرد میانداری اسیر سودجویان و مال خود کنان فرصت طلب نشود.

خواست من در این نوشتار بیشتر متوجه و متمرکز بر جنبه آموزشی میانداری است. یعنی رشته ای که دارای مفاهیم نظری و کاربردی بوده و در حال حاضر در بعضی از آموزشگاه های عالی و یا دانشگاه های اروپایی و کانادایی تدریس می شود. از نظر من آموزش در باره میانداری دارای اهمیت بسیاری است چون کمک می کند تا میانداری فهمیده شود و با مفاهیم دیگری که مربوط به میانجیگری یا واسطه گری هستند مخلوط نشود. میانداری جنبه ای دوگانه دارد: هم کاربردی و عملی می باشد و هم چارچوبی روشمند، نظری و منعطف به قواعد دارد. میانداری بایستی قادر باشد خودرا با هر وضعیت و شرایط تنشمند هماهنگ کند. از اینرو در روند «شدن» توامان نیاز به یک سری اصول ثابت و قواعد غیرقابل تغییر هم  دارد. همین تلاقی هنجار های پیشینی و تغییرات پسینی یکی از ویژه گی های مهم میانداری از نوع آموزشی و دانشگاهی است.

میانداری در واقع روشیست که با کمک عنصر یا عامل سومی که هر عنصر یا عامل سومی نمی تواند باشد در فرایندی کاملن بی طرفانه به کسانی که خواستارش هستند یاری می رساند تا خودشان راهی برای تفاوت، اختلاف، تنش، ستیز و خشونت هایشان بیابند. بدین ترتیب در تعریفی که از میانداری دادم متوجه این اصل می شویم که هر اقدامی به عنوان میانداری اگر بی طرفی را رعایت نکند میانداری نیست. مثلن اگر کسی به عنوان میاندار آموزشی از سوی آموزشگاه یا اداره آموزش و پرورش استخدام شود دیگر نمی تواند بی طرف عمل کند زیرا او متعهد به یک قدرت بالادست می باشد، پس نمی توان این فرد را میاندار نامید. او در نهایت یک آشتیگر و یا یک میانجیگر آموزشی است. این فرد در روند اقدام خود به عنوان عامل سوم می کوشد به نحوی دامان موسسه خودرا تطهیر کند و یا درگیران تنش را با توجه به مشروعیت موسسه به سوی توافق ببرد. نمونه دیگر افرادی بودند که در فرانسه تا مدت ها به نام «میانداران جمهوریت» نامیده می شدند که به صورت رسمی کارمند دولت بودند و می بایستی بین اختلافات شهروندان و دیوان سالاری دولت میانداری کنند. این میانداران بیشتر در صدد راست و ریست کردن اختلافات بودند و می کوشیدند راه حل هایی برای تنش ها بیابند و طبیعتن در نتایج میانداری دخالت می کردند. این امر را به روشنی می توان در مورد میانداران قضایی که بهتر است آنان را میانجیگران قضایی نامید دیده می شود. این نوع قرار گرفتن در میان طرفین اختلاف یا تنش آن چیزی نیست که من می خواهم در این جا از آن سخن بگویم.

هر عامل سومی میاندار نیست

میاندار بیش از هر چیز یک عامل سوم بی طرف است. در موارد بسیاری از تنش ها و اختلافات می توان به میانداری متوسل نشد و از روش های دیگری بهره برد. زیرا میانداری فرایندیست که در رابطه با خودآگاهی است و می تواند قدری سنگین باشد و از نظر زمانی نیز بیشتر طول بکشد. تنش هایی هستند که تنها کافیست با قدری تخیل، داشتن اراده ای مثبت و دارای پشتکار بودن از بین بروند و طرفین اختلاف مسئله خودرا با همدیگر حل کنند. مثلن می توانیم از طریق اصول گفتگو رسانشی و یا گفتگو هایی که در چارچوب روش های خشونت پرهیز برنامه ریزی می شوند تنشزدایی کرده و صلح را میان طرفین درگیری برقرارکنیم. در این نوع روش ها کوشیده می شود تا با توجه به عواطف و نیازهای افراد پیام های طرفین برای همدیگر قابل فهم باشند و از پیشداوری جلوگیری شود. در برابر این نوع روش ها، میانداری بیشتر بر روی فرگشت و تحول رفتاری درگیران تنش متمرکز می شود تا آنان بتوانند خودآگاهانه روابطی نو میان خودشان ایجادکنند.

به طور کلی ورود فرد سوم یا عامل دیگری به غیر از درگیران تنش به عنوان میانجی، پادرمیان و یا واسطه می تواند به رفع تنش های ناشی از تفاوت و اختلاف یاری رساند. زیرا فرد سوم همیشه شرایطی را ایجاد می کند تا درگیران تنش وارد برخوردی از نوع سیاه یا سفید نشوند. پیش آمده که تنها حضور فیزیکی یک نفرسوم باعث شده تا دوگوشناسی و گفتگو میان دو طرف درگیر ایجادشود. با این حال مسئله به این ساده گی ها هم نیست که با آمدن نفر سومی همه چیز درست شود. این فرد سوم بایستی مورد اعتماد طرفین درگیری باشد و در عین حال کاملن بی طرفی خودرا نسبت به درگیران تنش حفظ کند. او نبایستی به هیچوجه وابسته به هیچکدام باشد و یا پیوسته به دستگاهی چه خصوصی یا عمومی وارد تنش شود. حتا می توان دورتر رفته و گفت او نبایستی هیچ گونه وابسته گی به چارچوب های حرفه ای و اجتماعی طرفین درگیری داشته باشد. مثلن نباید جزیی از موسسه ای باشد که درگیران تنش در آن کار می کنند و یا خودش در ارتباطی پایگانی با مدیران و روسای موسسه باشد. در این صورت، این فرد به عنوان عامل سومی که در تنش وارد می شود «میاندار» است. اما اگر احیانن در شرایط بالا فردی به عنوان میاندار برگزیده شود، در این حالت موسسه مربوطه بایستی اختیار تام به او داده و کاملن او را برای اجرای فرایند میانداری آزاد بگذارد. البته هر چقدر هم میاندار خودرا بی طرف بداند، آن چیزی که به بی طرفی او مشروعیت می دهد همانا پذیرش بی طرفی او از سوی میانخواهان است. در فرایند میانداری اگریکی از میانخواهان این برداشت را داشته باشد که میاندار از نظر ایدئولوژیک و یا از نظر اجتماعی و عاطفی نزدیک به رقیبش است دیگر آن میاندار نمی تواند و نباید میانداری را ادامه دهد و فوری لازم است جای خودرا به میاندار دیگری دهد که بی طرفیش از سوی هر دو میانخواه تایید می شود. بسیاری از فرایند های میانداری شکست خورده اند زیرا به این اصل زرین و بنیادین توجه نشده است.

رویه ها و موقعیت های گوناگونی وجود دارند که اگر میاندار به آن ها توجه نکند می تواند مورد سوءظن میانخواهان قراربگیرد. مثلن زمانی که یکی از طرفین به خاطر سن، جنسیت، وابسته گی اجتماعی، شیوه بیان و یا روش میاندار و حتا زبان تن و رفتار غیرکلامی او تصورکند که اصل بی طرفی حاصل نیست. در عمل این وضعیت زمانی دشوارتر می شود که یکی از طرفین درگیری خودرا بسیار مشتاق برای رسیدن به نتیجه نشان دهد و دیگری برعکس در پی آن نباشد و بخواهد آرام و با تانی فرایند را طی کند. هر گونه برخورد نامناسب میاندار با این وضعیت می تواند بی طرفی او را برای یکی از طرفین خدشه دارکند. رفتار میاندار در چنین شرایطی چگونه بایستی باشد تا این شائبه بوجود نیاید او دارای منافع همسانی با یکی از طرفین تنش است؟ میاندار بایستی با روشن بینی نگذارد اینهمانی هایی میان او و میانخواهان بوجود آید. لازم است با خویشتنداری و مهارت حرفه ای بکوشد خودرا بیرون از نتایج میانداری قراردهد و نگذارد که هیچکدام از طرفین درگیری به او مظنون شود.

برخی تحلیل گران میانداری هستند که می کوشند بی طرفی خودرا از طریق روشی به نام «چند سویی» به درگیران تنش نشان دهند: بر اساس این روش میاندار می خواهد ارتباط سرد و منجمد بی طرفی را که می تواند گاهی به بی تفاوتی و عدم فهم تعبیر شود خنثا کرده و همبسته و متعاون و به نوبت با هرکدامین از درگیران نوعی نزدیکی و فهم متقابل برقرار کند. از نظر این تحلیلگران چنین روش یا موضعی می تواند کمک کند تا در باره بی طرفی سوءظن بوجود نیاید. زیرا کسی که می تواند احتمالن سوءظن داشته باشد ملاحظه می کند که میاندار زمانی که او سخن می گوید انگار طرف اوست.

همه این ملاحظات نشان می دهد میاندار بایستی فردی کاملن حرفه ای و آموزش دیده باشد. هیچ چیزی بدتر از این نیست که فردی بدون توشه علمی و حرفه ای به میانداری بپردازد و خودرا میاندار بنامد.تنها داشتن اراده و نیت خوب برای میانداری کافی نیست. هر فردی نمی تواند فکرکند چون دارای استعداد حل اختلاف است پس قادربه میانداری هم می باشد. برای میانداری نیاز است تا فرد دارای آموزشی دانشگاهی و یا عالی بوده و از مهارت های تجربی نیز برخوردار باشد. در ضمن بایستی این آموزش و مهارت از سوی تعادل روحی و وجودی شخص میاندارهمراهی شود. از این رو میاندار لازم است خودرا خوب بشناسد و حد و حدود خودرا در فرایند میانداری بسنجد تا بتواند به خوبی از عهده مفاهیمی چون دگرخواهی، خودداری و شکیبای برآید و این ها را در تلاقی با هم جلو برد. خودشناسی و حضوری متعادل در فرایند میانداری باعث می شود او به آرامی و دور از هیجانات روانی و فکری به میانخواهان گوش فرادهد و با ظرافت های شهودی نادیدنی و ناگفتنی ها را دریابد و تبدیل به گفتاری بخردانه بکند. به عبارتی دیگر میانداری حرفه و شغلی است که بایستی نسبت به آن نوعی وابسته گی و شناخت ژرف داشت زیرا گونه ای رسالت و آرمانخواهی در آن نهفته است. اما حضوری این چنینی در فرایند میانداری نبایستی باعث شود تا آرمانگرایی میاندار را از واقعیت دور کند. از همین رو میاندار نبایستی هیچگاه به صورت رایگان یا مجانی به میانداری بپردازد. او باید در برابر کاری که انجام می دهد دستمزدی دریافت کند. این دستمزد لازم است ساعتی حساب شود تا فرایند هر چه جلوتر می رود برای میانخواهان گرانتر درآید. چیزی که در روان درمانی و روانکاوی نیز مرسوم است. میانخواهان بدین ترتیب از لحاظ مالی مسئولیت فرایند را به عهده می گیرند. اگر اینچنین نباشد در این حالت درگیران تنش میانداری را آن طور که باید جدی نمی گیرند و از خود مایه نمی گذارند. عدم تعهد مالی نسبت به فرایند میانداری در بیشتر موارد باعث ناکامی می شود و در پی خود نتایج بدی را به ارمغان می آورد. هنگامی که میانداری رایگان انجام می شود شرایطی پیش می آید که درآن میانخواهان رهیافت خود از تنش را بسیار سطحی در نظر می گیرند و می خواهند فوری و بی شکیبایی و احساس مسئولیت به نتیجه برسند.

شرط دیگری که لازم است فرد یا عامل سوم برای میاندار شدن داشته باشد یاری دادن به درگیران تنش است بی آن که رهیافتی ارائه شود. میانخواهان خود بایستی در سیر فرایند میانداری بغرنج خودرا شناخته و رهیافت تنش خودرا بیابند. این نکته بازگوکننده دو نوع روش در مدیریت تنش است که بیشتر زمان ها متاسفانه با هم مخلوط و یا اشتباهی فهمیده می شوند. این دو روش از سویی مصالحه یا آشتیگری و از سوی دیگر میانداری هستند. روش آشتیگری بسیار به میانداری نزدیک است ولی قاطعانه باید گفت میانداری نیست. دیده شده بسیاری از کسانی که به مصالحه می پردازند می اندیشند که در حال میانداری هستند اما در واقع اشتباه می کنند زیرا کنش آنان و فرایندی که برای مصالحه در نظر می گیرند با میانداری متفاوت است. در فرایند آشتیگری، آشتیگر پس از گوش فرادادن به طرفین تنش به نحوی در نتیجه فرایند دخالت می کند. او به درگیران تنش پیشنهاد هایی را ارائه می دهد تا احیانن طرفین در موردشان به مذاکره بپردازند. برعکس میاندار هیچگاه نبایستی دخالتی در ارائه راه حل داشته باشد و پیشنهاد هایی برای این منظور به طرفین درگیری بدهد. او حتا اگر نسبت به راه حلی علاقه داشته باشد می کوشد آن را در خود نگهدارد و بازگو نکند. این عدم پیشنهاد بدین معنا نیست که نبایستی راه حلی جستجو شود بلکه قصد میاندار این است تا راه حل از سوی خود طرفین تنش یافته شود. او تنها طرفین را به سوی راه حل های خود راهنمایی می کند.

مصالحه یا آشتیگری البته برای برخی از تنش ها بسیار خوب است و نیازی به میانداری نیست. مثلن زمانی که طرفین دیگر همدیگر را در آینده نخواهند دید ( تنش در تصادفات، تنش های تجارتی و یا حتا خانواده گی که در آن اعضاء تصمیم می گیرند تا با هم دیگر زندگی نکنند).  در این شرایط می تواند توافقی از طریق پیشنهاد آشتیگر حاصل شود. اما هنگامی که تنش طوریست که بایستی پس از رفع آن نیز با هم مراوده داشت و با هم زندگی کرد و یا با هم از جراحات و مشکلات ایجاد شده در گذشته و خاطره آن ها عبورکرد، لازم است نوع دیگری از رابطه برقرار شود تا توافق بتواند در ارتباط با این نوع تازه زندگی عاطفی و اجتماعی دوام بیابد و در ضمن آفرینشگر لحظه های مثبتی در آینده باشد. این همان چیزیست که میاندار بایستی در نظر بگیرد و اجازه دهد تا میانخواهان خودشان راه حلی برای تنش خود پیداکنند. در ضمن چنین روشی سبب می شود تا طرفین دیگر ایراد های احتمالی توافق را پس از پایان فرایند میانداری به میاندار نسبت ندهند و نگویند که او به نحوی آنان را مجبور به پذیرش توافق کرده است. در فرایند میانداری مسیر حرکت میانخواهان بر مبنای آزادی، مسئولیت و تعهد شخصی ترسیم می شود.

پیش از آغاز فرایند میانداری

عمومن میاندار به درخواست یکی از طرفین به میانداری می پردازد، اما بایستی مطمئن شود این درخواست مورد پذیرش طرفین است. دانستن این موضوع در میانداری بسیار اهمیت دارد. زیرا از سویی باعث می شود بین میاندار و میانخواهان نوعی اعتماد برقرارگردد و از سوی دیگر سبب می شود تا میانخواهان بپذیرند خواستی مشترک دارند. این امر از همان ابتدا نوعی فضای عاطفی مثبت در روند میانداری ایجاد می کند. مثلن دو فرد به خاطر تنشی که از ماه ها یا شاید سال ها پیش در میانشان وجودداشته است وهیچگاه نخواسته اند با هم دیگر سخن بگویند هنگامی که می پذیرند به میاندار مراجعه کنند فضای مثبتی را می آفرینند که می تواند راه گشا باشد. هنگامی که طرفین موافقت خودرا برای میانداری اعلام می کنند لازم است میاندار مطمئن شود که میانخواهان می دانند میانداری چیست و چه شرایطی دارد. برای این منظور میاندار روند و فرایند میانداری را برای آنان شرح داده و توضیح می دهد تا میانخواهان به خوبی بدانند چه راهی را در پیش روی خود دارند. این مسئله در ضمن کمک می کند تا آنان میانداری را با مصالحه و یا هر نوع دیگری از روش های حل اختلاف اشتباهی نگیرند.

این مرحله تا آن جایی که میسر است بایستی در حضور طرفین درگیر انجام شود. البته این امکان نیز هست و می تواند پیش بیاید که گاهی میاندار مجبور شود به صورت جداگانه با هرکدام از درگیران تنش ملاقات کرده و مبادرت به این کار کند. چنین حالتی در زمانی اتفاق می افتد که شمار میانخواهان از دو بیشتر بوده و باعث شود تا گفتگوهای اولیه بین میاندار و میانخواهان با سنگینی پیش رود و او نتواند به راحتی اصول میانداری را به آنان معرفی کند. شق دیگر این است که زمان گفتگوی اولیه و معرفی روند و فرایند میانداری برای یکی از طرفین مناسب نباشد و بنابراین بهتر است هرکدامین از طرفین بطور جداگانه در ارتباط با میاندار قرارگیرند.

نگارگری میانداری

فضا و مکانی که میانداری در آن صورت می گیرد از اهمیت زیادی برخوردار است. فضا بایستی طوری چیدمان شود تا میانخواهان خودرا چه از نظر عاطفی یا زیباشناسانه و چه از نقطه نظر دوستانه خوب حس کنند. بنابراین لازم است در گوشه ای از مکان نوشیدنی و بیسکویت یا تنقلاتی گذاشته شود. در ضمن این فضا بایستی حس اعتماد داده و در محلی دور از اغیار باشد. جاگیری میانخواهان بایستی طوری در نظر گرفته شود تا هیچکس نسبت به دیگری حس برتری نداشته باشد. از اینرو فاصله هرکدام از طرفین بایستی با میاندار یکسان باشد و بتوانند همدیگر را به راحتی ببینند. سپس پیش از شروع میانداری بایستی به چهار قاعده اشاره کرده و لزوم رعایت آن ها را به میانخواهان گوشزد کرد: احترام متقابل، حرف یکدیگر را قطع نکردن، به همدیگر اعتمادکردن و گفته های همدیگر را در جایی دیگر بازگو نکردن و در آخر اجرای توافق.

احترام عبارت از خودداری از هرگونه عبارات و جملاتی است که حامل توهین ،تحقیر و ناسزا باشند. لازم است ادب در گفتگو پاسداری شود و به هنجارهای اجتماعی ادب توجه گردد.

بایستی اجازه داد دیگری تا پایان حرفش رفته و به میان گفته سخنش نپرید، حتا اگر سخنی که می گوید غیرقابل شنیدن تلقی شود. طبیعی است که پس از پایان سخن یکی از طرفین ، آن دیگری مواضع خودرا بیان می کند.

محیط میانداری بایستی معتمدانه بوده و محرمانه گی کاملن رعایت شود. بسیاری از فرایند های میانداری شکست خورده اند زیرا حرف هایی که در میانداری گفته شده به بیرون درز کرده اند. بنابراین هر سخنی که رد و بدل می شود بایستی در همان محل بماند. انتشار هر سخنی منوط به موافقت طرفین است.

تصمیم نهایی چون فرآورده طرفین است باعث تعهد اخلاقی می شود و بایستی به آن وفادار بود و این وفاداری در واقع تعهدی نسبت به خود می باشد. با توجه به این موارد طرفین به صورت شفاهی یا کتبی متعهد می شوند به قواعد بالا احترام بگذارند و مطیع آن ها باشند. این قواعد در همان جلسه اولیه از سوی میاندار با میانخواهان در میان گذاشته می شود. تعهدنامه می تواند از سوی خود میانخواهان تنظیم شود.

این روند اولیه میانداری شاید برای بسیار کسان عادی و بدیهی به نظر بیاید اما بایستی گفت برای میاندار اینچنین نیست و لازم است به دو دلیل این قواعد در تمام دوره میانداری حضور داشته باشند:

  • میاندار با توجه به این قواعد خودرا در معرض پیشداوری میانخواهان قرار نمی دهد و برای اینان روشن می شود که او در تصمیم گیری و توافق نهایی شرکتی نخواهدداشت. بدین ترتیب میاندار اجازه نمی دهد تا مصونیت بی طرفیش مخدوش شود. در واقع اگر قواعد بازی و فرایند آن از آغاز روشن نباشد و به صورت درست فهمیده نشود طرفین می توانند برداشت های نادرست از رفتار میاندار داشته باشند و فرایند را با مشکلات روبرو کنند. مثلن اگر میاندار به یکی از طرفین بگوید بایستی حتمن محرمانه گی را رعایت کند و یا حرف دیگری را قطع نکند، حرف و دخالت او دیگر به عنوان یک سرزنش تلقی نمی شود بلکه نوعی یادآوریست زیرا او ضامن اجرای قواعد در فرایند میانداری است.
  • میانداری دارای منطقی فرایندی است و بنابراین هر مرحله ای می تواند سکویی باشد برای اتفاقات پیش بینی نشده ای که می توانند در حین میانداری ظاهرشوند. تصورکنیم که دو نفر در تنشی بلند مدت از سال ها پیش درگیرند، با هم حرف نمی زنند، و اگر حرف می زنند برای ناسزاگفتن است، یا با شایعه پراکنی همدیگر را خراب کنند و باعث رنجش بسیار همدیگر شوند. ولی یک روز به دلایلی می پذیرند به یک میاندار مراجعه کنند. زمانی که اینان در همان جلسه نخست و اولیه روی قواعد ارائه شده به توافق می رسند، همین خود توافقی محسوب می شود که می تواند به نحوی فرایند را به صورت مثبت جلوبرده الگویی برای توافقات پسین باشد. بنابراین منطق میانداری حکم می کند که طرفین از همان آغاز میانداری روی شکل میانداری به توافق برسند و سپس کم کم به توافق های دیگر دست یابند و در آخر به توافقی همه جانبه و نهایی برسند. نازک بینی و ظرافت چنین روشی نشان می دهد چقدر امر میانداری نوعی حرفه و مهارت است و آن را نمی توان همینطوری و بی توانایی های نظری و شکلی انجام داد. بنابراین میاندار بایستی فردی با تجربه و آموزش دیده باشد. میانداری با وجود این شروط است که فرایندی بدرد خور می باشد. در واقع کامیابی میانداری در گرو اصولش است.

 

دو مرحله برای یک منظور

پس از این نکات شکلی اولیه بالا ، فرایند میانداری می تواند بیاغازد و دارای دو مرحله کاملن مجزا است: یکی رو به گذشته دارد ، و دیگری رو به آینده است. هرکدامین از این دو مرحله می تواند هفته ها طول بکشد و یا حتا ماه ها به طول انجامد. رابطه با زمان را نبایستی دستکم گرفت زیرا زمان هم می تواند دوست خوبی باشد و هم یک دشمن نابکار! اگر زمانی را که در اختیار میانداری می گذاریم کوتاه باشد و بخواهیم با عجله آن را به پایان بریم بدین معناست که نمی خواهیم زمان و وقت لازم را در اختیار رفع تنش بگذاریم. در این حالت زمان نابکار بوده و باعث می شود عوامل تنش نتوانند خودرا به خوبی متظاهر کنند بلکه کمک می کنند تا تنش بیشتر در خودش تنیده شده و بخواهد هر چه زودتر به رهیافتی دست یابد و به فرایند پایان دهد و یا نه آن را بیخودی و بی ملاحظه کش دهد. اما برعکس زمان می تواند بهترین یار و دوست میانخواهان باشد هنگامی که خودرا به صورت مناسبی در اختیار میانخواهان قرارمی دهد تا آنان بتوانند امکان لازم را برای بیان روشن گفته هایشان داشته باشند.

در مرحله نخست میانداری برای این که گاهشماری تنش انجام شود باید به گذشته برگشت. در این مرحله به هرکدام از طرفین زمان کافی داده می شود تا روایت خودرا از وقایع بیان کند و آن را با واژه گان خود ابراز کرده و عواطفی را که از آن ها ناشی می شود بگوید.این چنین دو یا چند روایت در ارتباط با گذشته با همدیگر روبرو می شوند ولی باید مواظب بود تا از موضوع اصلی خارج نشده و تمرکز روی آن قراربگیرد. برای این منظور میاندار پس از این که چند عبارت توسط یکی از میانخواهان ایراد می شود از آن دیگری می خواهد تا فهم خودرا از جملات شنیده شده طرف مقابلش بازگوکند. یعنی سخن دیگری را بر مبنای آن چیزی که شنیده است دو باره بیان کند و بازیابد. بازگویی فن بسیار مهمی در میانداری است و دلایلش چند است: نخستین فضیلتش این است فردی که بازگویی می کند مجبور می شود خودرا در پوست دیگری بگذارد. برخی از میانداران حتا دورتر رفته و از طرفین می خواهند جای خودرا عوض کنند. دومین فضیلت چنین روشی اجازه می دهد تا طرفی که روایت خودرا گفته است از زبان رقیب خود حرف خودرا فهم کند و بشنود، همان حریف یا رقیبی که به هیچوجه تا آن موقع گوش به حرفهایش نداده است. این چنین او می تواند  رنجی را که از تنش کشیده است از دهان حریفش بشنود و بفهمد. این دو فضیلت به تنهایی قادرند باعث شوند تا مرزبندی های طرفین تغییر کند و نگاهشان به همدیگر از نوعی دیگر گردد. نوعی صورتبندی تازه از روابط اشان ظهور می کند. روابطی که در بطن خود نوعی گذشت یا همدردی را می تواند باعث شده و حریفان را به هم نزدیک کند.

به این دو فضیلت می توان دو امر عملی نافع دیگر را نیز افزود: بازگویی به هر طرف اجازه می دهد تا دریابد آیا دیگری حرف او را فهمیده است یا نه. این باعث می شود تا به ادامه فرایند میانداری مشتاق شود. اما اگر حرفش خوب فهمیده نشده باشد می تواند بگوید پیامش درست گرفته نشده و بنابراین می تواند روایت خودرا به طور دیگری بازگو کند تا طرف مقابلش در نهایت بتواند روایت اورا بدرستی بازگویی کرده یا بازیابی کند. روشن است پس از مرحله روایت گذشته از سوی یکی از طرفین بایستی به طرف مقابل نیز اجازه داد شود تا روایت خودرا بیان کند و طرف مقابلش به نوبه خود روایت او را بازگویی کند. این روند اجازه می دهد تا تفاسیر نادرستی  که در باره تنش وجود دارد آرام آرام به کنار گذاشته شود. عمومن در هر روایت گذشته لحظه ی آغازینی است که همه چیز در آن خوب پیش می رفته است اما از یک زمانی بیکباره به خاطر حادثه ای تیره گی در رابطه ایجاد شده است. میاندارهرکدامین از طرفین را دعوت می کند تا به این حادثه برسند و در روی آن متمرکز شوند و آن را با دقت تشریح کنند. در این زمان می توان دید که چگونه طبل توخالی پیشداوری عیان شده و دانسته می شود که آن حادثه امر مهمی نبوده است. و یا این که آن حادثه بر خلاف خواست و اراده طرفین رخ داده و باعث شده تا بدفهمی و عدم تفاهم روز به روز میانشان بیشتر شود بدون اینکه نیت سوءایی در پشت پرده بوده باشد. بنابراین مهم است میاندار موضوع اصلی تنش را نشانه رفته و آن را عیان کند و در برابر میانخواهان بگذارد تا آنان تفاسیرشان را که لایه به لایه تنش را در طی زمان فربه تر کرده اند مورد نقادی قراردهند. از این طریق دیگر تنش، ستیز میان اشخاص نیست بلکه عدم فهم موضوع تنش است.

هنگامی که توافقی روی موضوع تنش ایجاد می شود، این توافق خودش به عنوان یک توافق اهمیت دارد. زیرا به جای زیر پرسش گذاشتن کرامت و درستی دیگری ، سخن بیشتر روی موضوعی متمرکز می شود که صرفن در شرایطی خاص ایجاد شده بوده است. بدین ترتیب از خشونت تنش کاسته شده و به آن صرفن به عنوان یک اختلاف نگاه می شود که دارای خشونت اولیه نیست.

پس از نگاه به گذشته، دومین مرحله میانداری رو به آینده دارد تا طرفین بتوانند با همدیگر راه گریزی برای تنش و اختلافشان بیابند. همانطور که به روشنی در بالا گفتیم، میاندار به هیچوجه راه حلی ارائه نمی دهد: او تنها می کوشد کمک کند تا میانخواهان خود به راه حل برسند. در واقع میاندار از روش مامایی سغراتی بهره می برد و کاملن در خدمت میانخواهان است تا آنان بتوانند راه حل خودرا بیابند. بدین ترتیب میاندار از هرکدام می خواهد بنوبه خود پیشنهاد هایی برای بیرون رفتن از تنش بدهند. روشی که به کار می برد گفتگویی و هم بافتی است. هرکدامین از طرفین راه حل هایی  چه استدلالی چه تخیلی و چه واقعی ارائه می دهند و این راه حل  ها را در گفتگو با هم قرار می دهند. راه حل نهایی بدین صورت آرام آرام در برابر وجدان و آگاهی میانخواهان ترسیم می شود تا اجماعی بدست بیاید. البته در این بخش از همان روش بازگویی بایستی بهره برد.

دو نکته در این جا باید گفته شود: در آغاز هر کدام از طرفین تنش و میاندار می توانند هر زمان که حس کردند و لازم دانستند به فرایند میانداری خاتمه دهند. البته بایستی آزادی خروج برای هرکدام از فرایند میانداری در همان نشست اولیه اعلام شود. فرایند میانداری می تواند در ضمن برای مدتی تعطیل شود تا طرفین بتوانند و فرصت داشته باشند در مورد میانداری بیندیشند. میاندار در عین حال می تواند در این دوره جداگانه با هرکدامین از میانخواهان نشست هایی داشته باشد. اگر یکی از میانخواهان درخواست کند جداگانه با میاندار ملاقات داشته باشد، این مسئله بایستی به طرف دیگر اطلاع داده شود و در صورت درخواست دیگری به او نیز وقت جداگانه داده شود.

در ارتباط با نتیجه میانداری همانطور که گفته شد میاندار دنبال نتیجه نمی رود، اما اگر فرایند به نتیجه ای رسید و تصمیمی گرفته شد، میاندار به میانخواهان پیشنهاد می دهد تا نوشته ای تنظیم شود. بهتر این است که این نوشته توسط میانخواهان تنظیم شود و میاندار به آنان در عبارات این نوشته کمک کند. پس از تنظیم نوشته میانخواهان زیر آن امضای خودرا می گذارند. این نوشته اساس و بنیاد روابط آینده میانخواهان با همدیگر است و میاندار از صحنه کاملن کنار می رود. ولی این امکان نیز است تا دو یا سه هفته پس از تنظیم نوشته تماسی با آنان بگیرد و ببیند آیا باز نیازی به او هست یا نه؟ ماموریت میاندار در اینجا به پایان می رسد.

آمار تنش هایی که از میانداری در جهان می آید نشان می دهد میانداری در فرایند خود ۸۰% کامیابی داشته است. این عدد بسیار حیرت آور است، اما می توان گفت اصول میانداری که بر آن در بالا تکیه کردیم و به ویژه شرایط بسیار سختی که از آغاز برای فرایند میانداری در نظر گرفته می شود بیانگر این کامیابی است. بنابراین بسیار غیرعقلانیست از این ابزار و نظریه تنش زدایی در موسسات تولیدی، انجمن ها، مدارس و یا در گستره خانواده استفاده نکنیم. بزرگترین مانع میانداری در ایران عدم شناخت ایرانیان از آنست و این که میدان معناییش یکسری بدفهمی ها و اختلاط ها ی مفهومی ایجاد می کند. کشور های اسکاندیناو، به ویژه سوئد مردمش از بچگی به میانداری عادت دارند و تنش هایشان را با آن حل می کنند. درایران  لازم است کسانی که از میانداری سود می برند و یا آن را خواهند شناخت از فضیلت هایش سخن بگویند. روشن است که میانداری فنی مدنی و شهروندی است و نمونه اش را نمی توان در کتاب های دینی یافت. هر چند که در این نوع کتاب ها بسیار از نزاع و تنش ها سخن گفته شده و گاهی راه حل ها پیشنهادی خشونت آمیز بوده و گاهی نیز راه های مناسبی برایشان در نظر گرفته شده است. اما با این حال می توان رایحه رحمانی دین ها را گاهی در فرایند فهم متقابل دید.

تنش های میانفردی یا میانگروهی می توانند همیشه ادامه داشته باشند تا زمانی که مطمئن هستیم مشکل نزد دیگری و راه حل نزد من است. میانداری کمک می کند تا این عبارت تعدیل شود و تبدیل به عبارت دیگری گردد. این که بپذیریم بخشی ، حتا خیلی کم از مشکل نیز نزد من است و بخشی از راه حل نزد دیگری. راه حل من بنابراین گشوده گی من در برابر دیگری است.

قدرت من در بی قدرتیست.

آیا میانداری مفهومی تازه است؟

از سویی می توان گفت آری و از سوی دیگر بایستی گفت نه! این مفهوم در شکل میانجیگری بسیار با فرهنگ ما عجین است. آن را می توان در ورای ادبیات ایرانی و اسلامی به کرات یافت. در ضمن میانجیگری مفهومی فراگیر بوده و آن را می توان در تمدن های کولی و یا یک جا نشین کشاورزی و شهری یافت. حتا می توان دورتر رفت  و این مفهوم را در نزد بابلیان و آشوریان نیز پیداکرد. پس می توان گفت  میانجیگری روشی دیرپا بوده و از گذشته های دور تا به کنون حضورش ملموس و پیداست! آن را به عنوان ابزاری ممتاز در سه قلمرویی که در هم تنیده هستند می توانیم بیابیم:

  • نخستین قلمرو را می توان الهیاتی و یا یزدانشناسی دانست. در این گستره میانجی یک شفیع یا حامی است. عاملیست که باعث می شود فاصله میان خدایان و آدمیان کاهش یافته و رسانه گی و فهم متقابل و متعاون میان اینان که بسیاری از چیزها کاملن آنان را در مقابل هم قرار می دهد ایجاد شده  و رابطه اشان برقرار یا دوباره سازی شود. زیرا این دو دارای دو جهان گوناگون و متفاوت هستند و از این رو اهداف و نگاهشان به چیزها، به رویداد ها و آدمیان بسیار دور از هم می باشند. بنابراین، میانجی در این حالت، یعنی شفیع یا واسطه  آن کسی است که به وسیله او یزدانه گی و عمل دینی دارای معنا می شود. معنایی که هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی.
  • دومین قلمرو بر مبنای بالا در ساحت زمین است. مفهوم میانجیگری در تحول خود درگستره سیاسی و اجتماعی پدیدار می شود و جنبه آشتیگری و سازش می گیرد: بدین معنا که به صورت عاملی جهت بیان تفاوت و یا حل اختلافات و تنش ها خودرا می نمایاند و می کوشد روشنگر وضعیت ها و شرایط متنازع میان دو فرد یا گروهی باشد که منافع و اهدافشان از همدیگر بسیار فرق دارد. در این جا باز کوشیده می شود تا فهم متقابل و متعاونی ایجاد شود.
  • سومین قلمرو فرگشت میانجیگریست به سوی حیطه ی آزادی فردی و امور آموزشی و پرورشی با دو هدف مشخص و مرتبط ! نخستین هدف به رشد آدمی برای بهتر فهمیدن جهان، شرایطی که او را احاطه کرده اند و دانش هایی که بدین منظور نیاز دارد مربوط است. از این طریق انسان می تواند شیوه های خاص خودرا برای اندیشیدن، یادگرفتن و تامل کردن بی یابد. دومین هدف این است تا آدمی  در درون فرهنگی که می زید و زندگی اجتماعی دارد همریخت بار بیاید. در این سومین قلمرو هست که میانداری بروز می کند.

 

 

چندگانگی مفهومی میانداری

شکل های میانداری به علت این که می توانند فردی و یا گروهی باشند با هم متفاوت هستند. هنگامی که از درون میانداری بر اساس خودمیانداری می گوییم منظورمان نوع ارتباطی است که یک شخص باید بداند یا بفهمد یا بکند تا به نوعی به تفاهم و همگنی درونی دست یابد. این نوع میانداری با توجه به پرورشی که شخص داشته است انجام می شود. از این طریق او می تواند دانش هایی را که لازمه ی فهمش هستند بدست آورده و شناختی به خود و رفتارهایش داشته باشد. این چنین می داند دارای چه امکانات و مهارت هایی برای کاویدن وضعیتی که در آن قرار دارد هست و می تواند از آن ها جهت ارزیابی موقعیتش استفاده کند. شخص می تواند بدین ترتیب  پاسخ های مناسب و تا حد ممکن منعطف  برای پرسش های خود ساخته یا بیابد. روشن است که چنین میانداری در محیط شغلی و یا شناخت بر خود و جهان پیرامونی اهمیت دارد.

در کنار درون میانداری نوع دیگری از میانداری به نام میانداری بیناشخصی وجود دارد. در این نوع میانداری ارتباط دو فرد و یا دو گروه مد نظر است. این نوع میانداری کمک به همسازی و همبسته گی اجتماعی می کند. بدین معنا که از این طریق فهم بهترو دانش ژرف تری نسبت به بسیاری از قواعد اخلاقی و زندگی اجتماعی در همه شئون و مراتبش بدست می آید. میانداری در این حالت شیوه ای برای حل اختلاف، تنش و ستیزهای اجتماعی و فرهنگی است.

در فرایند میانداری هر دو این دو گونه میانداری می توانند توامان به کاربرده شوند. در ضمن هر دو باعث فرایند تغییر در تصویری که از خود داریم و داوری که در باره  دیگری می توانیم داشته باشیم و یا نگاهی که بر وضعیت تنش داریم می شوند. با توجه به این مطالب می بینیم که میانداری هدفش تغییر مواضع است. می خواهد ارتباط های تازه ای با خود، با دیگری و با جهان آفریده شود و برمبنای تغییر معناهای نویی برای تنشزدایی و وضعیت های متفاوت بروز کند.

نگارگری میانداری

کارکرد های میانداری

همه انواع میانداری دارای کارکرد های مشابه هستند و حامل وحدت معنایی این مفهوم می باشند:

میانداری در همه انواعش یکی از مهمترین ارکانش رسانش است. رسالتش در برقراری ارتباط است. این ارتباط رسانشی هم شعوری و هم رفتاری است. برقراری ارتباطی شعوری یا اندیشه گانی با چیزها و یا عوامل تنش باعث فهم تازه ای می شود که در آن محتوای دانشی که داریم تغییر می کند و بار نویی می گیرد. بار تازه باعث رفتار جدید می شود و ارتباط  افراد این چنین در سطح دیگری از شعور قرار می گیرد.

میانداری کاربردی آموزشی و پرورشی دارد. زیرا بر مبنایش یادگیر و تغییر در حرکتی فرایندی قرارگرفته و در هم تنیده می شوند. پیش از میانداری و پس از میانداری یکی نیست!عامل تغییر پیش را به پسی می برد که چیز دیگریست.

کاربرد دیگر میانداری انتقال  ارزش های مثبت است. نگاهی که میانداری به شخص یا فرد دارد به خودی خود ارزشگذار و دارای ارزش است. در فرایند میانداری شخص به عنوان فردی که قادر است بهترین راه حل را خودش بیابد تلقی می شود. ارجمندی این قدرت و قادریت فردی احترامیست که به شخص گذاشته و ظرفیتش به رسمیت شناخته می شود. هر فردی به عنوان شخصی یکتا و منحصر به فرد که دارای تاریخ، استعداد، توانایی ها و ضعف های خاص خود است شناخته می شود. در ضمن توامان به عنوان شخصی کاملن اجتماعی در نظرگرفته می شود که بایستی در بستر جماعتی که به آن متعلق است و با همتایان خود زندگی  کرده قواعد اجتماعی و فرهنگی را بفهمد و به آن ها احترام بگذارد. این جنبه از مسئله در زمانه ای که نهاد های مهم جامعه از جمله خانواده، مدرسه، دین یا دولت در حال از دست دادن مشروعیتشان هستند می تواند کمک زیادی به همبسته گی ملی و مدنی بکند.

هر نوع میانداری هدفش تغییر است. تغییر در روابط کسانی و یا شرایطی که تنشزا هستند. از این رو میانداری از نگره پرورش بخردانه ساختاری بهره می برد. این نگره می گوید هر انسانی قادر است و ظرفیت این را دارد تا پیشرفت کرده و شرایط را هنگامی که امکانش هست عوض کند. در میانداری همیشه عامل سومی هست که می تواند فرایند تغییر را ایجادکند. در این فرایند میاندار و کسان و چیزهایی که در میانداری قرار می گیرند دارای هدف مشترکی هستند که بایستی به آن برسند. گفتار یا سخن در این فرایند دارای اهمیت بسیاری است. زیرا از طریق سخن می توان احساسات و زوایای پنهان را بروز داده و راهبرد های شعوری را در نظرگرفت. بنابراین میاندار بایستی فضایی از اعتماد ایجاد کند تا بتواند با شنودن دقیق میانداری شده گان و احترام به آنان فرایند میانداری را پیش برد.

 

ویژگی‌های میاندار

یک میاندار بیش از هر چیز باور دارد که هر کسی می تواند و امکان این را دارد تا پیشرفت کرده و تغییر یابد. کسی است که می تواند باعث شود تا علاقمندی به یادگیری و پرسیدن ایجادشود. شرایطی را فراهم می کند تا بتوان به فرای آن چیزی که هستیم، آن چیزی که می دانیم نگاه کرد. او کسی است که با وابسته گی همراه است اما توامان این دغدغه را نیز دارد تا به آزادی و خودبنیادی برسیم.

میاندار کسی نیست که بگوید می دانم  و در برابر کسی که نمی داند قرارگرفته باشد. او داوری نمی کند و به جای دیگری کاری را انجام نمی دهد. البته برخی از میانداران متبحر شاید گاهی این کار را با مهارت بسیار پیش برند. یادگیری میانداری یعنی داشتن مهارتی لازم برای انجام همه این صفات در فرایندی میانکنشی با توجه به شخصیت کسانی که به میانداری مراجعه می کنند!

میاندار بایستی قادر باشد ابزار و شیوه  های خاص خودش را بسازد و در ضمن از ابزارها و شیوه هایی که موجودند بهره برد. بنابراین میاندار بایستی خلاق بوده و تخیل افریننده خودرا در میانداری به کاربگیرد.

میانداری و همرسانی نزدیکانه

آیا میانداری مفهومی انسان محور و تفریدیست ؟ آیا همرسانی می تواند ایجاد پیوند و رابطه کند ؟

از اهداف شهروندسالاری همانا همزیستی ، صلح و آشتی اهمیت بسیاری در زندگی اجتماعی و فردی دارند. از همین رو شیوه های گوناگون تنش زدایی و حل اختلاف فردی و گروهی که ضامن منافع شخصی و همبسته گی اجتماعی هستند بیش از بیش جای خودرا  در همه ابعاد و بخش های زندگی امروزین می گشایند. اینچنین توجه به میانداری و همرسانی ( Communication) در جامعه ای که اکنون به بلوغ رسیده و می خواهد مسئولیت پذیر باشد دارای الویت و اهمیتی شایان شده است. زیرا میانداری همانا  ایجاد فضای معتمدانه در فرایندیست که در آن  سنجه های دستگاه های ارزشی گوناگون می توانند با هم بی آن که بیم و ترسی از همدیگر داشته باشند به سخن نشسته تا بکوشند وضعیت کنون را هر چه بهتر کرده و آن را در آینده به سوی شرایط نیک تر ببرند. در حال حاضر شهروندان به علت نزدیکی شبکه ای رایانه ای نزدیکی مجازی را به نوعی قرابت پیوندی و ارتباطی تعبیر می کنند. ولی این نزدیکی در واقع وضعیتی کور ایجاد می کند که در آن نمی توان خونگرمی روابط انسانی را دریافت. همین مسئله توامان باعث می شود برخلاف حس نزدیکی که از شبکه های مجازی بدست می آید روابط پیچیده ای شکل بگیرد که در آن شهروندان احساس تنهایی بیشتر و دور شدن افزونتر از همدیگر داشته باشند. بدین ترتیب چیزی که نزدیک است دور می شود و آن که دور است نزدیک می شود. در چنین معادله ای قابلیت وارسی احساسات، تعقلات، عواطف و اخبار کاهش یافته و عدم فهم متقابل، تنش های گوناگون و رنج حاصل از آن ها بیشتر خودرا می نمایانند.

میانداری  و همرسانی نزدیکانه در راستای این نوع وضعیت می تواند کمک کند تا راه های امید  جهت همدلی و نزدیکی واقعی گشوده شده بتوان به سرمنزل درک و فهم از همدیگر و همزیستی انسانی تر برسیم. میانداری و همرسانی نزدیکانه دو اقدام مهمی هستند که خوشبینانه بر روی هوشمندی میانکنشی فردی و گروهی تکیه دارند. موضوع چنین هوشمندی در ارتباط با ظرفیت هاییست که افراد و گروه ها دارند تا انگیزها ، احساسات، عواطف ، توانایی ها و کمبود های خودرا تمیز و تشخیص داده بتوانند اندیشه، کردار و گفتار خودرا به خوبی سامان دهند و پیش برند.

در حال حاضر جامعه ایرانی بسیار نیازمند میانداری هست تا تنش های خودرا به صورت آفریننده و با پویایی مدیریت کند. میانداری بر اندیشه انسان محور و سازماندهی جامعه بر اساس شهروندسالاری متمرکز است. فرایند میانداری بستریست تا دوگوشناسی جهت تنش زدایی و شناخت تفاوت ها فعال شده و اهداف همزیستی خلاق و احترام به شعور و ذهنیت افراد در ارتباطی میانکنشی و فهم متقابل نشانه گرفته شود. دوگوشناسی این اجازه را می دهد تا «دیگری» بر اساس گفتگویی سازنده تجربه زیستی اش شناخته شود. این چنین رفتار «دیگری» در ارتباط با واقع و واقعیت هایش دریافته می شود. این امر همانند سفریست که از احساسات و عواطف می آغازد و به سوی بخردانه گی می رود و سپس از بخردانه گی به عاطفه و احساس برمی گردد. میانداری بدین ترتیب همانا برداشت مدرنی از فرد و تفرید در بین حس و خرد و یا عشق و عقل می باشد.

داشتن رفتاری منوط به دوگوشناسی تفهیمی ، یعنی  این فرصت را به خود دادن تا از واکنش های پرخاشگرانه و خودمحور دور شویم بی آن که خودرا فراموش کنیم. چنین رفتار درونی به جامعه کمک می کند تا خودش را در دورنمایی از آشتی و صلح ببیند و بتواند به کرامت و شایسته گی انسانی احترام بگذارد.  به شهروندسالاری اجازه می دهد تا بهتر به جلو رفته و پیشرفت کند و این پیشرفت در گرو مبادله ای خودخواهانه نباشد بلکه بر اساس نوعی برادری و خواست احترام متقابل شهروندی پدیدارشود.

همرسانی در میانداری روندیست که در آن شخصی یا گروهی اطلاعاتی را بر مبنای نشانه هایی به شخص یا گروهی دیگر می دهد. همرسانی  بیش از هر چیز رویدادی میان شخصی یا گروهی است که با آن  افراد در ارتباطی میانکنشی قرارمی گیرند تا آگاهی ها، روایت ها و یا اخبار خود را در یک سفره باهمدیگر تقسیم کنند. همرسانی در میانداری اهمیت بسیار دارد زیرا لازم است همه نکات عاطفی، عقلی و ناخودآگاه درگیران تنش یا تفاوت با کمک میاندار و در فرایند میانداری بین میانخواهان جریان یافته مبادله شوند.

انواع تنش های گروهی، میانفرهنگی و یا در ارتباط با نهاد های رسمی از سویی و تنش های میانفردی، اجتماعی و یا همسایه گانی از سوی دیگر می توانند موضوع میانداری و همرسانی نزدیکانه باشند. با کمک این دو می توان به موارد زیر پرداخت:

 

    • بهتر کردن شرایط دوگوشناسی؛
    • جلوگیری از تجدید ستیز یا تنازع؛
    • تمیز بهترمخاطبین دو قطبی شده و تشخیص منافع و نیازهای آنان؛
    • همراهی درگیران تنش در فرایندی مناسب و بهتر؛
    • فهم بهتر بازنمایی های فکری اشخاص و موسسات از رویداد ها و تنش ها؛
    • تقویت خودگردانی اشخاص و موسسات برای تنش زدایی؛
    • داشتن نزدیکی کیفی با درگیران تنش برای دستیابی به راه حل های مناسب جهت رفع ستیز؛
    • کاهش درد و   رنج ناشی از عدم فهم؛