بی طرفی در میانداری ، هر عامل سومی میاندار نیست

بی طرفی در میانداری ، هر عامل سومی میاندار نیست

در دل هر تنش و اختلافی، گاه نیازی به ورود یک شخص سوم حس می‌شود، اما نه همیشه و نه به هر قیمتی. میانداری، فراتر از یک راه‌حل ساده، فرایندی عمیق، خودآگاهانه و مبتنی بر بی‌ طرفی است که می‌تواند زمان‌بر و طاقت‌فرسا باشد. بسیاری از اختلافات با کمی خلاقیت، اراده‌ای مثبت و پشتکار قابل حل هستند. طرفین می‌توانند با گفتگوهای سازنده، مبتنی بر اصول ارتباطی یا روش‌های خشونت‌پرهیز، تنش را کاهش داده و صلح را برقرار کنند. این رویکردها با تمرکز بر عواطف و نیازهای افراد، به درک متقابل پیام‌ها و جلوگیری از پیش‌داوری کمک می‌کنند.

در مقابل، میانداری بیشتر بر تحول رفتاری طرفین متمرکز است تا آگاهانه روابط جدیدی را شکل دهند. ورود یک شخص سوم به عنوان میانجی، پادرمیانی یا واسطه، می‌تواند با ایجاد فضایی خارج از چارچوب سیاه و سفید، به رفع تنش‌ها کمک کند. حتی حضور فیزیکی یک فرد سوم می‌تواند جرقه‌ای برای گفتگو و مصالحه باشد.

اما مسئله به این سادگی نیست. این فرد سوم باید مورد اعتماد طرفین بوده و بی‌طرفی خود را حفظ کند. او نباید به هیچ‌وجه وابسته به هیچ‌کدام از طرفین یا سازمان مرتبط با آن‌ها باشد. حتی نباید ارتباط حرفه‌ای یا اجتماعی نزدیکی با آن‌ها داشته باشد. در این صورت است که این فرد به عنوان یک “میاندار” واقعی شناخته می‌شود.

رازهای یک میانداری موفق

حتی اگر یک میاندار به ظاهر بی‌طرف انتخاب شود، سازمان مربوطه باید اختیارات تام به او داده و آزادی عمل کامل را برای اجرای فرایند میانداری فراهم کند. اما آنچه به بی‌ طرفی میاندار مشروعیت می‌بخشد، پذیرش این بی‌ طرفی از سوی طرفین درگیر است. اگر یکی از طرفین احساس کند که میاندار از نظر ایدئولوژیک، اجتماعی یا عاطفی به رقیبش نزدیک‌تر است، میاندار نباید به کار خود ادامه دهد و باید جای خود را به فرد دیگری بدهد که بی‌ طرفی‌اش مورد تایید هر دو طرف باشد. بسیاری از فرایندهای میانداری به دلیل عدم توجه به این اصل اساسی با شکست مواجه شده‌اند.

موانع پیش روی بی‌ طرفی

موقعیت‌های مختلفی وجود دارند که اگر میاندار به آن‌ها توجه نکند، می‌تواند مورد سوءظن قرار گیرد. به عنوان مثال، زمانی که یکی از طرفین به دلیل سن، جنسیت، وابستگی اجتماعی، شیوه بیان یا رفتار میاندار احساس کند که اصل بی‌ طرفی رعایت نمی‌شود. این وضعیت زمانی پیچیده‌تر می‌شود که یکی از طرفین مشتاق رسیدن به نتیجه باشد، در حالی که دیگری تمایل به طی کردن فرایند با آرامش و تانی داشته باشد. هرگونه برخورد نامناسب میاندار با این وضعیت می‌تواند بی‌ طرفی او را زیر سوال ببرد.

در چنین شرایطی، میاندار باید با روشن‌بینی از ایجاد هرگونه همسانی بین خود و طرفین درگیر جلوگیری کند. او باید با خویشتنداری و مهارت حرفه‌ای، خود را از نتایج میانداری دور نگه دارد و اجازه ندهد هیچ‌کدام از طرفین به او مظنون شوند.

چند سویی: راهی برای خنثی کردن سوءظن؟

برخی از تحلیلگران میانداری، برای نشان دادن بی‌ طرفی خود از روش “چند سویی” استفاده می‌کنند. این روش به منظور خنثی کردن ارتباط سرد و منجمد بی‌ طرفی (که گاهی به بی‌تفاوتی و عدم فهم تعبیر می‌شود) طراحی شده است. بر اساس این روش، میاندار تلاش می‌کند با هر یک از طرفین به نوبت، نوعی نزدیکی و فهم متقابل برقرار کند. از نظر این تحلیلگران، این موضع می‌تواند از ایجاد سوءظن جلوگیری کند، زیرا هر طرف مشاهده می‌کند که میاندار هنگام صحبت کردن او، انگار طرف اوست.

میانداری: فراتر از یک استعداد ذاتی

تمام این ملاحظات نشان می‌دهند که میاندار باید فردی کاملاً حرفه‌ای و آموزش‌دیده باشد. هیچ چیز بدتر از این نیست که فردی بدون دانش و مهارت کافی به میانداری بپردازد. تنها داشتن اراده و نیت خوب کافی نیست. هر کسی نمی‌تواند صرفاً به دلیل داشتن استعداد حل اختلاف، خود را قادر به میانداری بداند. میانداری نیازمند آموزش‌های دانشگاهی یا عالی و مهارت‌های تجربی است. این آموزش و مهارت باید با تعادل روحی و وجودی شخص میاندار همراه باشد. از این رو، میاندار باید خود را به خوبی بشناسد و حد و حدود خود را در فرایند میانداری بسنجد تا بتواند به خوبی از عهده مفاهیمی چون دگرخواهی، خودداری و شکیبایی برآید و آن‌ها را در کنار هم به کار گیرد.

خودشناسی و حضور متعادل در فرایند میانداری به او کمک می‌کند تا با آرامش و دور از هیجانات روانی و فکری به طرفین گوش دهد و با ظرافت‌های شهودی، نادیدنی‌ها و ناگفتنی‌ها را درک کرده و به گفتاری بخردانه تبدیل کند. به عبارت دیگر، میانداری حرفه‌ای است که نیازمند نوعی وابستگی و شناخت عمیق است، زیرا نوعی رسالت و آرمان‌خواهی در آن نهفته است.

میانداری رایگان: دام یا فرصت؟

اما این حضور آرمان‌گرایانه نباید میاندار را از واقعیت دور کند. به همین دلیل، میاندار نباید به صورت رایگان به میانداری بپردازد. او باید در ازای کاری که انجام می‌دهد، دستمزدی دریافت کند. این دستمزد بهتر است ساعتی محاسبه شود تا با پیشرفت فرایند، هزینه برای طرفین افزایش یابد. این روش، که در روان‌درمانی و روانکاوی نیز مرسوم است، باعث می‌شود طرفین از نظر مالی مسئولیت فرایند را به عهده بگیرند. در غیر این صورت، درگیران تنش میانداری را جدی نمی‌گیرند و از خود مایه نمی‌گذارند. عدم تعهد مالی نسبت به فرایند میانداری در بیشتر موارد منجر به شکست و نتایج نامطلوب می‌شود. وقتی میانداری رایگان انجام می‌شود، شرایطی پیش می‌آید که در آن طرفین رویکرد خود به تنش را بسیار سطحی در نظر می‌گیرند و می‌خواهند به سرعت و بدون احساس مسئولیت به نتیجه برسند.

تفاوت ظریف بین میانداری و آشتی‌گری

شرط دیگری که لازم است فرد یا عامل سوم برای میاندار شدن داشته باشد، کمک به طرفین درگیر تنش است، بدون اینکه راه حلی ارائه دهد. طرفین باید در طول فرایند میانداری، پیچیدگی‌های خود را شناخته و راه حل تنش خود را بیابند. این نکته بیانگر دو نوع روش در مدیریت تنش است که متأسفانه اغلب با هم اشتباه گرفته می‌شوند: مصالحه (آشتی‌گری) و میانداری. آشتی‌گری بسیار به میانداری نزدیک است، اما قاطعانه باید گفت که میانداری نیست. بسیاری از کسانی که به مصالحه می‌پردازند، تصور می‌کنند که در حال میانداری هستند، اما در واقع اشتباه می‌کنند، زیرا کنش آن‌ها و فرایندی که برای مصالحه در نظر می‌گیرند، با میانداری متفاوت است.

در فرایند آشتی‌گری، آشتی‌گر پس از گوش دادن به طرفین، به نحوی در نتیجه فرایند دخالت می‌کند. او به طرفین پیشنهادهایی ارائه می‌دهد تا در مورد آن‌ها مذاکره کنند. برعکس، میاندار هرگز نباید در ارائه راه حل دخالت کند و پیشنهادهایی برای این منظور به طرفین درگیر بدهد. او حتی اگر به راه حلی علاقه داشته باشد، تلاش می‌کند آن را در خود نگه دارد و بازگو نکند. این عدم پیشنهاد به این معنا نیست که نباید راه حلی جستجو شود، بلکه قصد میاندار این است که راه حل از سوی خود طرفین تنش یافته شود. او تنها طرفین را به سوی راه حل‌های خود راهنمایی می‌کند.

چه زمانی به آشتی‌گری نیاز داریم و چه زمانی به میانداری؟

مصالحه (آشتی‌گری) برای برخی از تنش‌ها بسیار مناسب است و نیازی به میانداری نیست. به عنوان مثال، زمانی که طرفین دیگر در آینده همدیگر را نخواهند دید (تنش در تصادفات، تنش‌های تجاری یا حتی خانوادگی که در آن اعضا تصمیم می‌گیرند با هم زندگی نکنند). در این شرایط، می‌توان از طریق پیشنهاد آشتی‌گر به توافق رسید. اما هنگامی که تنش به گونه‌ای است که باید پس از رفع آن نیز با هم مراوده داشت و با هم زندگی کرد، یا با هم از جراحات و مشکلات گذشته عبور کرد، لازم است نوع دیگری از رابطه برقرار شود تا توافق بتواند در ارتباط با این نوع تازه زندگی عاطفی و اجتماعی دوام بیاورد و در ضمن، لحظه‌های مثبتی در آینده خلق کند. این همان چیزی است که میاندار باید در نظر بگیرد و اجازه دهد تا طرفین خودشان راه حلی برای تنش خود پیدا کنند. ضمن اینکه، با این روش، طرفین نمی‌توانند پس از پایان فرایند میانداری، ایرادهای احتمالی توافق را به میاندار نسبت دهند و ادعا کنند که او به نحوی آن‌ها را مجبور به پذیرش توافق کرده است. در فرایند میانداری، مسیر حرکت طرفین بر مبنای آزادی، مسئولیت و تعهد شخصی ترسیم می‌شود.